هم آغوشی با تنهایی

ساخت وبلاگ
دو، سه هفته مانده به مجلس عروسی، باید کنترلی دستت بگیری و این روزها را تا جشن عروسی بگذاری روی دور تند! باید بتوانی این روزها را که مثل سال کش می آیند، کوتاه کنی. این روزهای به این اندازه بلند که عروس جوان را پیر می کند. نیست؟
هم آغوشی با تنهایی...
ما را در سایت هم آغوشی با تنهایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9arefii7 بازدید : 55 تاريخ : دوشنبه 20 آبان 1398 ساعت: 11:34

یادم است هفته اول عقدم مادرشوهرم به من گفت: من از دست مادرشوهرم سی سال پیرتر از سنم شدم. من آن روز از ته دل خدا را شکر کردم که ما رابطه خوبی داریم. هم را دوست داریم و جایگاه مان را در زندگی یک مرد درک هم آغوشی با تنهایی...ادامه مطلب
ما را در سایت هم آغوشی با تنهایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9arefii7 بازدید : 57 تاريخ : دوشنبه 20 آبان 1398 ساعت: 11:34

همه ما موقع دعوای پدر و مادرهایمان این جملات را شنیده ایم:پدر: بیا بچه تو جمع کن! مادر: بچه من؟ این بچه خودته! پدر: ولی من که خونه نبودم! تو تربیتش کردی!  این بچه ها رو دیدین هرکی هرطور دلش میخواد ب هم آغوشی با تنهایی...ادامه مطلب
ما را در سایت هم آغوشی با تنهایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9arefii7 بازدید : 48 تاريخ : دوشنبه 20 آبان 1398 ساعت: 11:34

نمیدانم چرا درک دنیای زنانه ام در دنیای مردانه تو اینقدر سخت است! میدانی زندگی من چند مرحله دارد و دیدگاهم نسبت به مردها.  قبل تو، تمام مردهای دنیا خاکستری بودند. سیاه بودند. قبل از تو مردهای دنیا کوچ هم آغوشی با تنهایی...ادامه مطلب
ما را در سایت هم آغوشی با تنهایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9arefii7 بازدید : 49 تاريخ : دوشنبه 20 آبان 1398 ساعت: 11:34

فکر می کنم هر کس برای تنهایی اش کنجی دارد. یکی شاید روی بالش گریه کند. یکی توی کاغذ. یکی هم مثل من شاید کیبورد را بگذارد روی پایش و تند و تند تایپ کند. الان که این را می نویسم تنهایی کنارم نشسته است. هم آغوشی با تنهایی...ادامه مطلب
ما را در سایت هم آغوشی با تنهایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9arefii7 بازدید : 65 تاريخ : دوشنبه 20 آبان 1398 ساعت: 11:34

دیگه فانوسی نمی خوام
ماه آسمون باهامه...
حالا خورشید رو به رومه
دیگه فصل سایه مرده
جاده ها دیگه تمومن
یکی تنهاییمو برده...

هم آغوشی با تنهایی...
ما را در سایت هم آغوشی با تنهایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9arefii7 بازدید : 50 تاريخ : دوشنبه 20 آبان 1398 ساعت: 11:34

نوشتن برام مثل رویا، مثل آرزو لطیف بود.  مثل یه خواب عمیق بعد دو روز شب بیداری، نیاز بود.  مثل پچ پچه های دختران نوجوان، راز بود.  مثل صدای معشوق بعد مدتها دوری، دلنواز بود... نوشتن برام مثل صدای جوی هم آغوشی با تنهایی...ادامه مطلب
ما را در سایت هم آغوشی با تنهایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9arefii7 بازدید : 81 تاريخ : دوشنبه 2 ارديبهشت 1398 ساعت: 18:26

من متنای خودمو می شنوم. می بینم. حس می کنم. بو می کشم.  من متنای خودمو وقتی از رادیو پخش میشه. وقتی توی تلویزیون اجرا میشه. وقتی نمایش میشه و بازیگرای مختلف صداهاشو در میارن، من متنامو وقتی که از روی هم آغوشی با تنهایی...ادامه مطلب
ما را در سایت هم آغوشی با تنهایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9arefii7 بازدید : 60 تاريخ : دوشنبه 2 ارديبهشت 1398 ساعت: 18:26

همیشه از دست به دست شدن بدم می آمد. از مالیده شدن توسط هر "نر"ی. این مهم ترین انگیزم بود برای وقتی نوجوون بودم. توی دورانی که عشق میخواد از سر و کولت بالا بره. چشمات کور میشه و فرق هوس و عشقو نمی فهمی هم آغوشی با تنهایی...ادامه مطلب
ما را در سایت هم آغوشی با تنهایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9arefii7 بازدید : 58 تاريخ : دوشنبه 2 ارديبهشت 1398 ساعت: 18:26

یک زمانی عضو، وابسته و سرپرست سایتی شدم که کتاب نقد می کرد. آنقدر به آن وابسته بودم که سعی می کردم یک تنه سایت را رشد بدهم. در آن نقدهای خوب بنویسم و آنقدر بخوانم که مخاطب بفهمد سرپرست انجمن کتاب خوان هم آغوشی با تنهایی...ادامه مطلب
ما را در سایت هم آغوشی با تنهایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9arefii7 بازدید : 79 تاريخ : جمعه 17 اسفند 1397 ساعت: 23:06